یلدای 95
بالاخره شب یلدا هم از راه رسید و پاییز رو پشت سر گداشتیم، باید کم کم برای تولد گل پسریم برنامه ریزی کنم، شب یلدای امسال هوا سرد بود و چند روز پیش هم حسابی برف اومده بود، قرار بود یلدا بریم خونه مامانی اینا و دو روز بعدش که پنجشنبه بود بریم خونه مامان جون اینا ولی شب یلدا بابایی بدجور سرماخورد و رفت دکتر و دارو و آمپول و...خلاصه نتونستیم بریم خونه مامانی ولی خوشبختانه تا پنجشنبه حالش بهتر شد و با دو روز تاخیر خونه مامان جون رفتیم و یلدامون رو گرفتیم و حسابی خوش گذشت ، تا ساعت یک خونه مامان جون اینا بودیم و تا برگردیم خونه مون و آماده بشیم برای خوابیدن ساعت دو بامداد شد، تو هم ...
نویسنده :
مامان راحله
12:03